Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8737 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Near our office .
U
نزدیک اداره ما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
headquarters
U
اداره کل اداره مرکزی
personnel
U
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
operation
U
اداره
helms
U
اداره
helm
U
اداره
prefecture
U
اداره
workplaces
U
اداره
workplace
U
اداره
offices
U
اداره
cutcherry
U
اداره
gestion
U
اداره
department
U
اداره
handling
U
اداره
directorates
U
اداره
directorate
U
اداره
maladmidistration
U
سو اداره
office
U
اداره
departments
U
اداره
cutchery
U
اداره
bureaus
U
اداره
bureau
U
اداره
managements
U
اداره
service
U
اداره
serviced
U
اداره
management
U
اداره
officiating
U
اداره کردن
headquarters
U
اداره کل شهربانی
officiates
U
اداره کردن
officiated
U
اداره کردن
administers
U
:اداره کردن
mismanages
U
بد اداره کردن
managing
U
اداره کردن
administering
U
:اداره کردن
administered
U
:اداره کردن
administer
اداره کردن
conduct
U
اداره کردن
officiate
U
اداره کردن
department
U
بخش اداره
departments
U
بخش اداره
bureaus of census
U
اداره امار
bureaus of census
U
اداره سرشماری
claimant agency
U
اداره کارپردازی
legal department
U
اداره حقوقی
criminal i. department
U
اداره اگاهی
the d. poliee
U
اداره اگاهی
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
malpractice
U
سوء اداره
manage
U
اداره کردن
audit office
U
اداره حسابرسی
misconduct
U
سوء اداره
manages
U
اداره کردن
administrant
U
اداره کننده
administration of estate
U
اداره ترکه
aminister
U
اداره کردن
managed
U
اداره کردن
audit departmant
U
اداره ممیزی
audit departmant
U
اداره حسابرسی
wielded
U
اداره کردن
mishandling
U
بد اداره کردن
run
U
اداره کردن
runs
U
اداره کردن
stage-manages
U
اداره کردن
stage-managed
U
اداره کردن
stage-manage
U
اداره کردن
stage-managing
U
اداره کردن
wield
U
اداره کردن
wielding
U
اداره کردن
wields
U
اداره کردن
mishandle
U
بد اداره کردن
mishandled
U
بد اداره کردن
mishandles
U
بد اداره کردن
stage manage
U
اداره کردن
conducting
U
اداره کردن
misruling
U
سوء اداره
staffers
U
کارمند اداره
mismanaged
U
بد اداره کردن
malpractices
U
سوء اداره
mismanage
U
بد اداره کردن
mismanagement
U
سوء اداره
housekeeping
U
اداره منزل
conducts
U
اداره کردن
staffer
U
کارمند اداره
polices
U
اداره شهربانی
misrules
U
سوء اداره
misruled
U
سوء اداره
misrule
U
سوء اداره
mismanaging
U
بد اداره کردن
consulate
U
اداره کنسولی
consulates
U
اداره کنسولی
police
U
اداره شهربانی
policed
U
اداره شهربانی
conducted
U
اداره کردن
weather bureau
U
اداره هواشناسی
security service
U
اداره امنیت
security force
U
اداره امنیت
security
U
اداره امنیت
wieldy
U
اداره شدنی
government office
U
اداره دولتی
the relevant office
U
اداره مسیول
maintain
U
اداره کردن
manage
U
اداره کردن
custom house
U
اداره گمرک
financial agency
U
اداره دارایی
financial agency
U
اداره مالیه
full command
U
اداره کامل
gerent
U
اداره کننده
gestion
U
اداره کردن
government house
U
اداره حکومتی
head office
U
اداره مرکزی
household art
U
فن اداره خانه
india office
U
اداره امورهندوستان
financial a
U
اداره مالیه
finance office
U
اداره دارایی
dipartment of publications
U
اداره مطبوعات
customhouse
U
اداره گمرک
customs house
U
اداره گمرک
depaartment of accounts
U
اداره محاسبات
deparment of trusteeship
U
اداره قیمومت
deparment of trusteeship
U
اداره سرپرستی
department of publications
U
اداره نگارش
department of publications
U
اداره انطباعات
department of trusteeship
U
اداره سرپرستی
department of trusteeship
U
اداره قیمومت
dipartment of publications
U
اداره نگارش
intelligence department
U
اداره اطلاعات
intelligence service
U
اداره اطلاعات
penology
U
اداره زندان
police headquarters
U
اداره کل شهربانی
porotocol department
U
اداره تشریفات
prefecture
U
اداره ریاست
proconsulate
U
سمت یا اداره
public health pepartment
U
اداره بهداری
record office
U
اداره بایگانی کل
service bureau
U
اداره خدماتی
steerage
U
اداره تربیت
the police headquaters
U
اداره کل شهربانی
paperless office
U
اداره بی کاغذ
office manager
U
رئیس اداره
misgovernment
U
سوء اداره
labor service
U
اداره کار
labour office
U
اداره کارگزینی
labouroffice
U
اداره کارگزینی
maladminister
U
بد اداره کردن
maladministration
U
سوء اداره
manageability
U
قابلیت اداره
management system
U
سیستم اداره
medical department
U
اداره بهداری
ministration
U
اداره خدمت
misgovern
U
بد اداره کردن
tobacco department
U
اداره دخانیات
strategy
U
فن اداره جنگ
helm
U
اداره کردن
direct
U
اداره کردن
directors
U
اداره کننده
directed
U
اداره کردن
directs
U
اداره کردن
customs
U
اداره گمرک
director
U
اداره کننده
registry office
U
اداره ثبت
playing
U
اداره مسابقه
played
U
اداره مسابقه
Department of labor
[American English]
U
اداره کار
strategies
U
فن اداره جنگ
mans
U
اداره کردن
registry offices
U
اداره ثبت
operated
U
اداره کردن
administration
U
اداره کردن
operate
U
اداره کردن
helms
U
اداره کردن
operates
U
اداره کردن
play
U
اداره مسابقه
administrations
U
اداره کردن
man
U
اداره کردن
rule
U
اداره کردن
plays
U
اداره مسابقه
manhandle
U
باخشونت اداره کردن
wardship
U
اداره و یامقام قیمومت
subsistence department
U
اداره کارپردازی وخواربارارتش
The health authorities .
U
مقامات اداره بهداشت
manhandled
U
باخشونت اداره کردن
ungovernable
U
غیر قابل اداره
manhandles
U
باخشونت اداره کردن
subhome office
U
شعبه اصلی یک اداره
Recent search history
Forum search
1
ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1
wife is life life is knife knife kill the life
1
بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
0
نحوه کار با نرم افزار waze
0
دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0
ما آمده ایم تا شما را یک قدم به اهدافتان نزدیک کنیم
0
ما آمده ایم تا شما را یک قدم به اهدافتان نزدیک کنیم
1
ما آمده ایم تا شما را یک قدم به اهدافتان نزدیک کنیم
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com